بعد از اون روز ترسناک که همه برگها توی یه چشم بهم زدن خشک شدن تو از درون هنوز زنده بودینمیدونی تماشای این برگهای جدیدت چقدر به من انرژی داداین منظرهها من رو زنده میکنه__________بعضی روزها که دلم خیییییییییلی میگیره و دیگه میخوام یه شکایتی کنم یا بگم کم آوردم یهو با یه منظره بینظیر غروب خورشید دهنم رو کااااامل میبندیگاهی که بغض و گریه تمام وجودم رو میگیره و دیگه دارم سرریز میکنم... با نگاه اتفاقی به یه گل زیبا همه چیو فراموش میکنم!انگار عظمت این زیباییها انقدر زیاده برام که یکمرتبه خجالت میکشم از اعتراض و شکایتانقدر برام محسور کننده هست تماشای این زییاییها که میتونم هنوز هزاربار دیگه زندگی رو تجربه کنم! نوشته شده در سه شنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۷ساعت 10:21 توسط قاصدک سپید| | بخوانید, ...ادامه مطلب